۲۷ اسفند ۱۳۸۴

مواضع جمهوری اسلامی در قبال مصدق


21:00 گرينويچ - شنبه 18 مارس 2006
احمد زيدآبادی کارشناس مسايل سياسی ايران

نگاهی به سير مواضع جمهوری اسلامی در قبال محمد مصدق
در تظاهرات منجر به انقلاب بهمن 1357، نام دكتر محمد مصدق نخست وزير فقيد ايران در سطح گسترده ‌ای در جامعه ايران زنده شد. از آنجا كه بخش مهمی از نيروهای دخيل در انقلاب از ياران ديرين و يا علاقه ‌مندان به دكتر مصدق بودند، معمولا در راهپيمايی‌های خيابانی عكس‌ های مصدق در كنار عكس ساير شخصيت‌ های انقلابی توسط راهپيمايان حمل می‌شد. در اين دوره روحانيون و ساير گروه های مذهبی كه در انقلاب شركت داشتند، نه فقط از مصدق به بدی ياد نمی ‌كردند بلكه عموما او را به عنوان رهبری ضد استعماری مورد تمجيد و تحسين قرار می دادند. از بزرگداشت ميليونی تا سکوت و توهين در نخستين مراسم رسمی پس از انقلاب برای بزرگداشت محمد مصدق كه در 14 اسفند سال 57 برگزار شد، آيت‌ الله سيد محمود طالقانی از روحانيون نوانديش و حامی دكتر مصدق بر سر مزار او در احمدآباد در ميان جمعيتی كه تعداد آنها را ميليون‌ها نفر گزارش كرده‌اند، سخنرانی كرد. در اين مراسم، اغلب گروه های سياسی، اعم از ماركسيست و ملی و مسلمان حضور يافته بودند، به طوری كه سراسر دشت احمدآباد را جمعيت فرا گرفته بود. گفته می ‌شود در اين زمان تعدادی از روحانيون سرشناسی كه از احيای تفكر ملی و دموكراتيک دكتر مصدق نگران بوده‌اند، از جمعيت انبوه گرد آمده بر مزار مصدق برای آينده خود احساس خطر كرده‌اند. با اين همه، روحانيون تا زمانی كه آيت‌ الله طالقانی زنده بود و نيز تا زمانی كه اعضای جبهه ملی و نهضت آزادی ايران در شورای انقلاب و دولت موقت حضور داشتند، از انتقاد علنی به مصدق خودداری می ‌كردند. با انتخاب ابوالحسن بنی ‌صدر به عنوان نخستين رييس جمهوری ايران و بروز درگيری بين او و سران روحانی حزب تازه تاسيس جمهوری اسلامی، به تدريج زمزمه‌هايی در انتقاد از مصدق در بين هواداران روحانيون بلند شد، زيرا بنی ‌صدر خود را پيرو دكتر مصدق اعلام كرده بود.
ابوالحسن بنی ‌صدر در اوج درگيری خود با سران حزب جمهوری اسلامی تلاش كرد تا سالروز وفات مصدق در سال 59 را به تجديد خاطره سخنرانی آيت‌الله طالقانی تبديل كند، اما سخنرانی او به همين مناسبت در دانشگاه تهران از سوی كسانی كه آنها را به حزب جمهوری اسلامی نسبت داده‌اند، به خشونت كشيده شد. اسلام مقابل ملی گرايی خلع بنی ‌صدر از رياست جمهوری در سال 60 و حوادث مربوط به مخالفت جبهه ملی با لايحه قصاص سبب شد كه آيت‌الله خمينی نه تنها اعضای اين گروه را "مرتد" اعلام كند، بلكه مصدق را هم كه پيش از آن وی را مورد احترام نسبی قرار داده بود، بدون آنكه نامی از او ببرد، «مسلم» نداند. در اين دوران، برخی از اعضای حزب جمهوری اسلامی كه گفته می ‌شود از ياران دكتر مظفر بقايي، رهبر حزب زحمتكشان ايران بوده ‌اند، از جمله حسن آيت كتاب‌هايی در باره دكتر مصدق منتشر کردند كه در آنها محمد مصدق به شدت مورد حمله و توهين قرار گرفته بود. از خرداد سال 1360، مصدق نيز در شمار افرادی قرار گرفت كه طرح هر گونه اتهامی عليه آنها از تريبون‌های رسمی و عمومی مجاز بود، اما امكانی برای دفاع از آنها به هيچ وجه فراهم نبود.
افزون بر اين، به دليل آنكه مصدق به عنوان سمبل ملی‌گرايی ايرانی شهرت يافته بود، در اين سال‌ها "ملی‌گرايی" نيز به عنوان امری منفی و خلاف اسلام ترويج و تبليغ می ‌شد، به طوری كه پسوند "ملی" از همه نهادهايی كه آن را به دنبال خود داشتند حذف شد. برای نمونه مجلس شورای ملی به مجلس شورای اسلامی و هواپيمايی ملی ايران به هواپيمايی جمهوری اسلامی تغيير نام داد. اين وضعيت، با فراز و نشيب‌هايی ادامه پيدا كرد و به صورت تابعی از ديدگاه رسمی حكومت نسبت به ميزان احساس خطر از جانب هواداران مصدق در آمد. گرايش دوباره به مصدق با انتخاب محمد خاتمی به عنوان رييس جمهوری ايران و ظهور جنبش اصلاح‌ طلبانه در جامعه، نام مصدق يک بار ديگر در بين نسل جوان ايرانی با شور و حرارت بسيار مطرح شد. دانشجويان كه محمد خاتمی را ادامه دهنده راه مصدق می پنداشتند در طراحی شعارهای سياسی خود نام آن دو را در كنار يكديگر می آوردند. اين موضوع به حساسيت جناح محافظه كار ايران دامن زد و آنها پس از يک دوره سكوت نسبی در باره مصدق بار ديگر تهاجم تبليغاتی خود را عليه او شروع كردند. در اين ميان، در سياست خارجی ايران اتفاقی رخ داد كه بخشی از محافظه كاران نيز نفع خود را در آن ديدند كه از شدت حملات خود عليه مصدق بكاهند. اين اتفاق، اظهار نظر جورج بوش رييس جمهوری آمريكا در مورد جمهوری اسلامی و معرفی آن به عنوان بخشی از "محور شرارت" در كنار عراق و كره شمالی بود. در واقع، بخشی از محافظه كاران در اين دوره احساس كردند كه برای محكوم كردن آمريكا در مجامع جهانی دستاويزی بهتر از تكيه بر مداخله آمريكا در كودتای 28 مرداد سال 1332 ندارند. از آنجا كه تقبيح كردن اقدام آمريكا در كودتا عليه دولت مصدق با متهم كردن مصدق به عنوان عامل آمريكا قابل جمع نبود، محافظه كاران به تدريج از متهم كردن دكتر مصدق به اتهام‌هايی كه در طول دوران پس از انقلاب امری رايج بود، فاصله گرفتند. ابزاری برای هيجان آفرينی
افزون بر اين، درگير شدن جمهوری اسلامی در بحران اتمی نيز سبب شد كه محافظه‌ كاران برای جلب طبقات متوسط شهری نه فقط برنامه اتمی خود را با نهضت ملی شدن صنعت نفت به رهبری دكتر مصدق مقايسه كنند، بلكه برای نخستين بار پس از انقلاب به ايدئولوژی ملی ‌گرايانه دكتر مصدق نيز روی خوش نشان دهند. طی ماه های اخير تكيه بر عامل مليت به عنوان يک امر بسيج كننده اجتماعی، ترجيع بند سخنان بسياری از رهبران جناح محافظه كار بوده است، رهبرانی كه پيش از اين هر نوع سخن گفتن از مليت را در مقابل مذهب قرار می‌دادند و آن را به صورت مساله‌ای انحرافی و حتی شرک ‌آميز معرفی می ‌كردند. به نظر می ‌رسد كه جمهوری اسلامی ناخواسته و تحت تاثير بحران روابط خارجی خود از انترناسيونليسم مذهبی مورد ادعايش به سوی نوعي ناسيوناليسم حركت كرده است؛ به طوری كه رهبران ايران امروزه حتی حمايت خود از برخی گروه های اسلامی در منطقه را در جهت "منافع ملی" و يا "امنيت ملی" ايران توجيه می ‌كنند. با اين همه، بسياری از تحليلگران بر اين نظرند كه در جمهوری اسلامی به علت آنكه به تبعات ملت – دولت پايبند نيست، از ملی گرايی صرفا به عنوان ابزاری برای ايجاد هيجان در بين برخی از طبقات اجتماعی عليه كشورهای خارجی استفاده می ‌شود. به هر حال، به رغم حاكميت يکدست محافظه كاران بر ايران، امروز امكان تمجيد و تجليل از دكتر مصدق برای دوستداران او در ايران فراهم شده است، اما در عين حال اين دوستداران نمی ‌توانند از مخالفان روحانی دكتر مصدق مانند نواب صفوی و آيت‌الله كاشانی به راحتی انتقاد كنند و اگر هم چنين كنند امكان نشر آن در مطبوعات وجود ندارد. اين در حالی است كه برخی از تندروهای جناح محافظه كار كه هنوز هم با مصدق مخالفند از اين آزادی برخوردارند كه با هر لحنی عليه مصدق سخن بگويند و نظر خود را بدون هرگونه محدوديتی در نشريات منعكس كنند
بررسی کتاب تجربه مصدق در چشم انداز آينده ايران
چه شد که نفت ملی شد؟ ملی شدن صنعت نفت به روايت کتاب خواب آشفته نفت
مرور کتاب نگاهی به کتاب 'حاکميت ملی و دشمنان آن' نوشته فخرالدين عظيمی
طرحی که اجرا نشد سازمان سيا اسرار تازه ای از کودتای 28 مرداد را فاش کرد

گنجی آزاد شد




نوروز 1385 و آزادی اکبر گنجی که صریحا خواستار رفتن سید علی حسینی خامنه ای شد را بر همه دوستداران ایران آزاد تبریک می گوئیم

۲۵ اسفند ۱۳۸۴

عروس پستی



17:32 گرينويچ - پنج شنبه 16 مارس 2006
مريم زهدی
عروس پستی: نگاهی به ازدواج از راه دور ايرانيان در بريتانيا
همزمان با رشد مهاجرت ايرانيان به کشورهای خارجی و افزايش تمايل آنها به زندگی در اين کشورها، ازدواج از راه دور يا ازدواج غيابی در ايران متداول شده است. بسياری از مردان ايرانی که سالهاست ايران را ترک کرده اند، به دلايل مختلف مايلند از ميان دختران ساکن ايران، همسر انتخاب کنند. دختران زيادی هم بدون ديدن و شناختن دامادهای مقيم کشورهای خارجی، تنها با ديدن عکس آنها سر سفره عقد می‌نشينند و به عقد وکيل آنها در می آيند. اين افراد بعد از مدت زمانی - که گاهی طولانی می شود - مراحل اداری و قانونی لازم را می گذرانند و راهی کشور محل اقامت همسران ناشناخته خود می شوند. آنها زندگی مشترکی را آغاز کنند که هيچ چيز از آن نمی دانند. به گواه آمار و نظر کارشناسان، بيشتر اينگونه ازدواجها به جدائی می انجامد. باور اين واقعيت تلخ شايد آسان نباشد، اما به گفته فوزيه کريمی، فعال امور زنان مهاجردر سازمان خيريه جامعه ايرانيان، بيشتر مردان ايرانی مقيم بريتانيا که با يک دختر ايرانی از راه دور و يا به قول مدد کاران اجتماعی به صورت پستی ازدواج می کنند، بعد از اينکه او را وارد اين مملکت کردند به سرعت تمام راههای ارتباطی را به رويش می بندند.
آنها از اين که همسرشان با قانون آشنا شود واهمه دارند. برخی هم تا آنجا پيش می روند که با روشهای خشن و نا متعارف زنها را از ارتباطات و رفت و آمد های معمول اجتماعی منع می کنند.
رها، ۲۱ ساله، دانشجوی سال دوم روانشناسی، دانشگاه تهران
"رها" در يک ميهمانی خانوادگی توسط نزديکان همسر آينده اش نشان می شود تا به طور غيابی و به سرعت ازدواج کند و راهی بريتانيا شود؛ اما او که قصد ازدواج ندارد پاسخ منفی می دهد.
جو خانواده عليه او تقويت می شود. همه در يک جبهه واحد به او اصرار می کنند که به بخت خودش لگد نزند.
او در مخالفت می گويد که می خواهد ادامه تحصيل بدهد. در پاسخ می گويند "کجا بهتر از دانشگاههای بريتانيايی." او می گويد دوری از خانواده. در پاسخ می گويند "داماد قول داده شرايطی فراهم کند که سالی چند بار به ايران سفر کنی."
داماد ۲۰ سال از عروس بزرگتر است اما اين اختلاف چشم هيچ کس را نمی گيرد. همه معتقدند اختلاف سنی شرط نيست. اصل دل آدمهاست و شرايط زندگی آنها.
مادر و پدر رها نمی خواهند دخترشان چنين شانس بزرگی را از کف بدهد و بالاخره رها به اصرار آنها تن می دهد.
رها از راه دور ازدواج می کند و راهی بريتانيا می شود اما از صبح روز دوم ورودش به اين کشور، با حقايق تلخی رو به می شود. مثلا اين که همسرش از ازدواج قبلی خود با يک زن فرانسوی دو فرزند دارد که حالا، رها مسئول نگهداری آنهاست. يا اينکه ديگر نبايد به ادامه تحصيل يا بازگشت به ايران فکر کند.
شوهر رها با ايجاد محدوديت های فراوان، خشونت و زندانی کردن او در خانه موجبات بی قراری و کلافگی همسرش را فراهم می کند به طوريکه رها در يک فرصت مناسب به پليس پناه می برد.
رها تا مدتها دور از انظار عمومی در خانه امن پنهان می شود تا دوباره گرفتار نشود. بالاخره بعد از تلاش و دوندگی های بسيار، حکم طلاق صادرمی شود.
حالا رها مانده و يک زندگی نا موفق، آرزوهای برباد رفته و تعليقی کشنده. خانواده او هنوز معتقدند او ناسازگار است و به همين دليل پذيرای او نيستند. می گويند "بايد بسازی!"
آواز دهل ...
خانم کريمی می گويد در اين چنين مواردی، بسياری از مردها مثل هم رفتار می کنند. از اينکه همسرانشان با قانون بريتانيا آشنا شوند به شدت واهمه دارند و به همين دليل آنها را محدود می کنند.
از سوی ديگر سالها اقامت در اين کشور و بهره مند بودن از امکانات و شرايط اروپايی جذابيتی برای آنها ندارد؛ در حالی که همسرشان که تازه از ايران آمده، وارد محيطی تازه شده است که خيلی چيزها برای اکتشاف دارد.
او می گويد بسياری از خانواده های ايرانی به محض اينکه می شنوند مردی در بريتانيا ساکن است ديگر نه به تحصيلات او فکر می کنند نه به کار و سن و خلق و خوی او. آنها بر اين عقيده اند که اگر دخترشان از ايران خارج شود، تمام درهای بخت و اقبال بر رويش گشوده خواهد شد و اين منتهای خوشبختی و عاقبت بخيری است.
از سوی ديگر دختران جوانی هم هستند که برای کسب مجوز اقامت در بريتانيا يا ادامه تحصيل به ازدواجهای غيابی تن می دهند بدون اينکه به عواقب کار فکر کنند.
اين دسته از جوانان هم هيچ تصوری از مشکلاتی که با آنها رو به رو خواهند شد، ندارند.
مردان ايرانی در برزخ دو گانگی
اختلاف فرهنگها در اينجا هم روی تلخ خود را می نماياند. به گفته خانم کريمی هيچ کدام از دخترانی که از ايران به اين کشور می آيند انتظار مسايلی را که با آن رو برو می شوند، ندارند.
آنها نمی توانند بپذيرند که همسرشان با دوست دختر يا همسر قبلی خود ارتباط داشته باشد. برخی از آنها توانايی برآورده کردن انتظارات دور از ذهن جنسی يا رفتاری شوهرشان را ندارند .
ظاهرا بيشترمردان ايرانی در بريتانيا، اعتقادات و باورهای سنتی خود را حفظ می کنند ولو اين که پشت نقاب تجدد و آزادی غربی و قوانين پيشرفته ای که به آن تن می دهند، پنهانش کرده باشند.
به گفته اين فعال امور زنان مهاجر ايرانی در بريتانيا، "شماری از مردان مقيم اين کشور به هنگام انتخاب همسر در ايران الزاما هميشه شرايطشان را صادقانه مطرح نمی کنند چه درباره تحصيلات چه درباره امرار معاش. اختلاف ارزش پوند و ريال نيز يکی از مسايلی است که خانواده های بی خبر ايرانی را به اشتباه می اندازد."
او توضيح می دهد: "افرادی که با تبديل پوند به ريال در ايران به نظر سرمايه دار می آيند الزاما در بريتانيا از آسايش و رفاه مالی برخوردار نيستند. اما بريز و بپاش های آنها که با تبديل پوند به ريال امکان پذير شده از سوی برخی خانواده های ايرانی ناديده گرفته می شود."
زندگی در هر کشوری بسته به شرايط و وضعيت آن کشور، فرهنگ، الگو زندگی و مشکلاتی دارد که شايد برای افرادی که از بيرون به آن نگاه می کنند آشکار نباشد.
از سوی ديگر در ازدواجهای غيابی معمولا شناخت درست و تصوير واقعی از زن و مرد و فرهنگ وشرايط زندگی آنها حاصل نمی شود. خانم کريمی با دستبه بندی اين نا هماهنگی ها می گويد، عدم درک و شناخت متقابل از يک سو و ناتوانی در پذيرش اختلافات موجود ميان فرهنگها از سوی ديگر باعث شده ازدواجهای اين چنينی به طور متوسط بيش از ۲ يا ۳ سال دوام نياورد.
به گقته خانم کريمی معمولا مردانی که از اين طريق اقدام به ازدواج می کنند از زير و بم قانون بريتانيا باخبرند و به همين علت ترجيح می دهند همسرانی که انتخاب می کنند از ارتباطات و قوانين و همچنين هم صحبتی با ايرانيان ديگر حتی الامکان دور باشند و امکانات موجود را نشناسند تا هيچ اقدامی برخلاف نظرشان انجام نشود.
بنابر تجربه آماری و بررسی زنانی که از تشکلی مانند سازمان خيريه جامعه ايرانيان طلب کمک می کنند حدود ۹۰ درصد "ازدواج های پستی" به طلاق، آن هم در شرايط سخت می انجامد.
آزيتا، ۲۵ ساله، ليسانس ادبيات انگليسی
"آزيتا" که يک بار برای ادامه تحصيل به آلمان سفر کرده اما نا کام به ايران بازگشته بود به ازدواج غيابی با مردی تن داد که ۲۳ سال از خودش بزرگ تر بود.
بعد از اين ازدواج به بريتانيا سفر کرد و با کمال ناباوری به مشکلات شديد روانی همسرش پی برد اما به دليل محدوديتی که بر او اعمال می شد حتی امکان برقرار کردن تماس با خانواده اش را هم نداشت.
آزيتا تمام سختی ها و فشارهای زندگی با يک مرد نا متعادل و خطرناک را تحمل کرد تا اقامت دائم خود را به واسطه او در بريتانيا بگيرد. اما همسرش از تقاضای اقامت دائم برای او خودداری کرد و آزيتا بی هيچ پشتوانه ای از خانه فرارکرد و به يک خانه امن پناه برد.
وکيل او هنوز بعد از گذشت ۴ سال پی گير اخذ اقامت و اجازه کار برای دختری است که حالا ديگر آنچه از دست داده بسيار بيش از آن است که روزگاری آرزوی به دست آوردن آن را داشته.

مذاکرات ايران و آمريکا

17:11 گرينويچ - پنج شنبه 16 مارس 2006
پارسا پيلتن

مذاکرات ايران و آمريکا: فقط عراق؟
اهميت مذاکرات موعود تهران و واشنگتن بر سر عراق در اين است که اين گفتگوها اولين رويارويی مستقيم و بی واسطه بين نمايندگان ايران و آمريکا از بعد از ماجرای گروگانگيری خواهد بود. پس از حمله چهار سال پيش آمريکا به افغانستان، نمايندگان ايران و ايالات متحده مذاکراتی با حضور کشورهای ديگر برای کمک به بازسازی همسايه شرقی ايران داشتند. اکنون به نظر می رسد نوبت به همسايه غربی رسيده است. با اين حال برخی مانند عباس عبدی، تحليلگر سياسی، اين مذاکرات را دارای اهميت نمی دانند، زيرا عقيده دارند ايران، همانند آمريکا، مايل است عراق به ثبات و امنيت بازگردد. آقای عبدی می گويد: "من فکر نمی کنم ايران در عراق دست خيلی بازی داشته باشد. ايران به هرچه می خواسته، در عراق دست يافته و در ساير موارد با آمريکايی ها اشتراک منافع دارد." آقای لاريجانی نيز بر همپوشی منافع ايران و آمريکا در عراق صحه گذاشته و به خبرنگاران گفته است: "عراق متحد طبيعی ماست و امنيت آن برای ما يک اصل است. ما از تشکيل مجلس نمايندگان عراق حمايت کرديم. ضمن اين که از روند ايجاد دموکراسی در اين کشور نيز حمايت کرديم و همواره گفته ايم که اشغالگران در عراق مزاحمند." اما عليرضا حقيقی، کارشناس روابط ايران و آمريکا عقيده دارد اولين دور مذاکرات مستقيم ميان اين دو دشمن ديرينه می تواند "تابوشکن" باشد. وی به بی بی سی گفته است: "نفس اين که ايران مذاکرات مستقيم با آمريکا را بپذيرد، بسيار مثبت است و فضای تازه ای در مناسبات دو کشور ايجاد خواهد کرد. علتش اين است که مذاکره با آمريکا در فضای سياسی ايران، يک تابو بوده که همواره نيروهای راديکال برای تامين منافع خود از آن بهره برداری می کردند. مذاکره مستقيم بين دو کشور اين مورد را رقيق خواهد کرد." نکته مهم ديگر اين تحول، نحوه طرح پيشنهاد است. اين هفته سفارت آمريکا در عراق گزارش ساندی تايمز را تکذيب کرد مبنی بر اين که يک مقام امنيتی ايران نامه ای به قلم آقای خليلزاد برای دعوت ايرانيان به مذاکره بر سر عراق را به خبرنگاران نشان داده است. ادعا شده بود سفير افغان تبار آمريکا اين نامه را به زبان فارسی نوشته بود. سفارت آمريکا تصريح کرد که رييس جمهور ايالات متحده اين اختيار را به آقای خليلزاد داده که در صورت صلاحديد با ايران، از طريق کانالهای موجود، مذاکره کند. اين اختيار از پيش از انتخابات ماه دسامبر گذشته به او واگذار شده است. اکنون به نظر می رسد مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق کانالی مورد اعتماد برای ايران و آمريکاست. خانواده حکيم همواره از سياستهای ايران عليه صدام حسين، رهبر سابق عراق حمايت کرده بودند و بعد از جنگ نيز، بارها اتهامهای گوناگون درباره دخالت ايران در ناآرامی های عراق را رد کرده اند. آقای لاريجانی گفته است: "با توجه به اين که اين درخواست را آيت الله حکيم مطرح کرده، برای ايجاد دولت مستقر و ايجاد آزادی واقعی در عراق، اين درخواست را می پذيريم و افرادی را برای اين مذاکره مشخص می کنيم." اما چرا اين پيشنهاد در اين زمان مطرح شده است؟ حسن هاشميان، استاد دانشگاه و کارشناس امور منطقه می گويد: "مجلس اعلا در حال حاضر به مذاکره ايران با آمريکا نياز دارد زيرا آمريکا به کمک گروه های سنی، کردها و سکولارها به شيعيان فشار می آورد و مجلس اعلا اميدوار است بتواند از طريق ايران، امتيازاتی بگيرد." آقای هاشميان اختلافات داخلی شيعيان را نيز موثر می داند و می افزايد که اصرار بر ادامه نخست وزيری ابراهيم جعفری مايه نگرانی آمريکايی ها شده و آنها اميدوارند ايران بتواند به شيعيان کمک کند بر سر نامزدی واحد توافق کنند. عليرضا حقيقی، کارشناس سياسی، درباره ديگر موضوعات احتمالی دستورکار اين مذاکرات می گويد: "ايران نياز دارد که از وضعيت شيعيان عراق حمايت کند. خشونتهای فرقه ای و فشارهای سياسی که به شيعيان وارد می شود، جايگاه آنها را در ساخت سياسی عراق تضيف می کند. بعلاوه ايران هنوز ادعای غرامتهای مربوط جنگ هشت ساله را به دولت جديد عراق مطرح نکرده است. ايران می تواند در اين مذاکرات مساله غرامتها را مطرح کند. همچنين بحث القاعده مطرح است و نبايد فراموش کنيم که القاعده خطری جدی برای حکومت ايران است. با اين حال ايران تنها کشوری است که می تواند محکم تر از بقيه در مبارزه با القاعده به آمريکا کمک کند." پيشنهاد برگزاری اين مذاکرات در زمانی مطرح شده که ايران و آمريکا بر سر پرونده هسته ای در مسير رويارويی تمام عيار ديپلماتيک قرار دارند و برخی می ترسند اين تنش به درگيری نظامی منجر شود. آيا اولين ملاقات مستقيم نمايندگان دو کشور بر سر موضوعی ثانويه در مناسبات، می تواند زمينه ساز گفتگو برای حل و فصل اختلافات اصلی باشد؟ عباس عبدی که خود در جريان گروگانگيری سال ۱۹۷۹ حضور داشته، اميد زيادی ندارد. وی می گويد: "من فکر می کنم ايران در طی اين ۲۶ و ۲۷ سال، در بدترين زمان ممکن پيشنهاد مذاکره را پذيرفته است و قطعا اين پيشنهاد به زيانش تمام می شود، زيرا در ضعيف ترين حالت، آن را پذيرفته است. طبيعی است که آمريکايی ها نيز به شکل مرسوم قضيه، مذاکره نخواهند کرد. دستورکاری مقابل ايران خواهند گذاشت و می گويند اين را انجام بدهيد، در غير اينصورت ديگر بحثی نداريم." اما عليرضا حقيقی، کارشناس مسايل سياسی نظر ديگری دارد. وی به بی بی سی گفته است: "اين که ايران در موقعيت ضعف قرار دارد، طبيعی است زيرا در گذشته از کارتهای برنده خود درست استفاده نکرده است. اما آيا اکنون از اين کارتها استفاده کند، با مشکل مواجه خواهد شد؟ من معتقدم اگر مذاکرات عراق به موفقيت برسد، هرچند قطعنامه شورای امنيت هم صادر شود، دو کشور ايران و آمريکا می توانند درباره مساله هسته ای در فضای بهتری مذاکره کنند." ترديدی نيست که آمريکا ترجيح می دهد از راه مذاکره مشکلاتش را با ايران حل کند، اما مشکل اينجاست که نيروهای تندرو در هر دو کشور نزديک به سه دهه هرگونه برقراری تماس با طرف مقابل را منع کرده بودند. شايد اين مذاکرات بتواند بارقه اميدی برای بهبود روابط باشد. آمريکا مذاکره با ايران در باره عراق را تاييد کرد
16 مارس، 2006 ايران

روحانی نيويورک تايمز را تکذيب


04:52 گرينويچ - پنج شنبه 16 مارس 2006
حسن روحانی گزارش نيويورک تايمز را تکذيب کرد
حسن روحانی، دبير سابق شورای عالی امنيت ملی ايران، گزارش روزنامه آمريکايی نيويورک تايمز داير بر اينکه وی پاييز گذشته در جمع غيرعلنی سياستگذاران عقيدتی ايران تلويحا اشاره کرده است که جمهوری اسلامی از مذاکرات با اروپا برای فريب دادن آنها استفاده کرده را تکذيب کرده است.
روزنامه نيويورک تايمز روز سه شنبه گزارشی درباره واکنش ايران به ارسال پرونده اتمی اش به شورای امنيت سازمان ملل، به قلم ايلين شيولينو، خبرنگار خود در پاريس، به چاپ رساند و بخشی از آن را به جزئياتی که ظاهرا آقای روحانی در مورد تعامل ايران با غرب فاش کرده اختصاص داد.
آقای روحانی که تا تابستان گذشته دبير شورای عالی امنيت ملی ايران بود نقش مهمی در مذاکرات هسته ای با آژانس بين المللی انرژی هسته ای و به خصوص مذاکرات با اروپا بازی می کرد.
نيويورک تايمز بخش مربوط به اظهارات آقای روحانی را به شماره پاييز 1384 فصلنامه "راهبرد" به مدير مسئولی آقای روحانی و وابسته به مرکز تحقيقات استراتژيک ايران که در جمع اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی ايراده شده بود مستند می کند.
آقای روحانی در اين سخنرانی به زبانی نسبتا صريح سابقه فعاليت های هسته ای ايران و نحوه فاش شدن آن نزد آژانس انرژی اتمی سازمان ملل و سياست های جمهوری اسلامی و نحوه برخورد آن با کشورهای مختلف به خصوص سه کشور اروپايی بريتانيا، آلمان و فرانسه را تشريح می کند.
تلاش برای پرهيز از شورای امنيت
نيويورک تايمز در اين گزارش به "نقل از حسن روحانی" می نويسد که تلاش ايران برای پرهيز از رفتن پرونده اش به شورای امنيت سازمان ملل، علت اصلی تصميم آن کشور برای مذاکره با فرانسه، بريتانيا و آلمان و اجازه دادن به بازرسان آژانس انرژی اتمی سازمان ملل برای دسترسی به تاسيسات اتمی خود بود.
ايران برای نزديک به دو سال - البته نه به طور مستمر - با آن سه کشور در مذاکره بود تا در مقابل دريافت مشوق های تجاری و امنيتی تضمين های ملموسی برای منحرف نشدن برنامه اتمی اش به سوی ساخت سلاح های اتمی بدهد. آن مذاکرات هرگز به نتيجه نرسيد و سرانجام پرونده اتمی ايران ماه گذشته به شورای امنيت گزارش شد و اکنون در دستور کار اين شوراست.
نيويورک تايمز به نقل از آقای روحانی می نويسد: "در آن زمان (آغاز مذاکرات با اروپا) آمريکا در اوج تکبر بود، و کشور ما هنوز برای رفتن به شورای امنيت آمادگی نداشت."
آقای روحانی به دوره پس از حمله آمريکا به عراق و اشغال سريع آن کشور اشاره داشت و در اين سخنرانی ظاهرا برای آنکه ميزان نگرانی تهران در آن زمان را به مخاطبان گوشزد کند می گويد که آن موقع در آمريکا بحث بر سر اين بود که به عراق حمله شود يا ايران که نهايتا اراده آن بر حمله به عراق قرار گرفت.
به گزارش نيويورک تايمز آقای روحانی گفت اگر پرونده ايران به شورای امنيت می رفت آمريکا بر سرنوشت ايران تسلط بيشتری می يافت، از نفوذ اروپايی ها کاسته می شد و برنامه موشکی ايران در معرض موشکافی تازه قرار می گرفت.
وی گفت: "مهمترين قولی که اروپايی ها دادند اين بود که قاطعانه در برابر تلاش ها برای کشاندن پرونده ايران به شورای امنيت سازمان ملل ايستادگی خواهند کرد."
بنابه اين گزارش آقای روحانی گفت که اساس استراتژی اتمی ايران مخفی نگاه داشتن برنامه اتمی بود اما زمانی که آن پرده دريده شد، کشور در مقابل فشار آسيب پذير شد.
'اقرار چشمگير'
وی گفت ايران "چاره ای جز" وارد شدن به مذاکرات با اروپايی ها و گشودن درهای تاسيسات اتمی اش به روی بازرسان نداشت.
ايران براساس توافق نوامبر 2004 با اروپايی ها، قول داد فعاليت های مرتبط با غنی سازی اورانيوم را تا زمانی که مذاکرات دو طرف بر سر يک موافقتنامه بلند مدت بر سر مجموعه مشوق ها برای ايران ادامه دارد معلق سازد.
نيويورک تايمز می نويسد: "اما آقای روحانی در اقراری چشمگير در سخنرانی اش اشاره می کند که ايران از مذاکرات با اروپا برای گول زدن آنها استفاده کرده بود. وی با افتخار گفت درحالی که آن مذاکرات ادامه داشت، ايران موفق شد در زمينه يکی از مراحل کليدی چرخه سوخت هسته ای - يعنی فراوری اورانيوم خام يا کيک زرد در کارخانه يو سی اف اصفهان - مهارت کامل پيدا کند."
به نوشته فصلنامه راهبرد که نيويورک تايمز نيز آن را نقل کرده آقای روحانی گفت: "آن زمانی که با اروپاييان در تهران صحبت می کرديم هنوز درحال نصب دستگاه ها در بعضی از بخش های اصفهان بوديم و کار زيادی برای تکميل پروژه باقی مانده بود. در واقع با فضای آرامی که ايجاد کرديم، توانستيم اصفهان را تکميل کنيم که الحمد الله امروز اصفهان تکميل شده است و می توانيم که کيک زرد را به يو اف 4 و يو اف 6 (Uranium hexafluoride) تبديل کنيم که اين مساله بساير اهميت دارد."
نيويورک تايمز در ادامه به نقل از آقای روحانی می نويسد: در نتيجه مذاکرات با اروپا "ما در واقع برای رفتن به شورای امنيت خيلی آماده تر هستيم."
آقای روحانی روز چهارشنبه در مصاحبه ای با خبرگزاری دانشجويان ايران، ايسنا، در رد گزارش نيويورک تايمز بدون آنکه از آن روزنامه نام ببرد گفت: "گزارش ها و تحليل های جاری درباره اين که ايران در دو سال مذاکره، اروپايی ها را در مورد تعليق فريب داده، کذب محض است و موارد مربوط به تعليق بسيار شفاف، روشن و با نظارت آژانس انجام شده است."
وی افزود: "ما در طول مذاکرات يک سال و 9 ماهه هسته ای با سه کشور اروپايی درباره کم و کيف تعليق فعاليت های هسته ای اختلاف نظر داشتيم، اما در هر مرحله ای که به توافقی می رسيديم، طبق آن عمل می کرديم. جمهوری اسلامی هيچ گاه بر خلاف توافقات خود با سه کشور اروپايی در موضوع تعليق اقدامی نکرده است."
وی همچنين به ايرنا گفت: "جمهوری اسلامی ايران تعليق اصفهان را در نوامبر 2004 پذيرفت و قبل از آن تعليق اصفهان را نپذيرفته بود و طبعا تا آن تاريخ فعاليت در اصفهان زير نظر آژانس ادامه داشت."
آقای روحانی در مصاحبه با خبرگزاری های ايران تاکيد می کند که کليه تعليق ها از سوی ايران داوطلبانه بوده و صرفا جهت اعتمادسازی انجام شده و جنبه الزامی نداشته است.