اسلام یک سناریوی جعلی بیش نیست
دفاع از موجودیت اسلام، تحت لوای بحث احترام به باورهای مردم ،به نظر من بی اعتبار و ریاکارانه است . در میان مردم ، باورهای مختلفی وجود دارد، بنابراین، بحث، نه بر سر احترام به باورهای مردم ، بلکه برسرانتخاب باورهای ، قابل احترام مردم است.
میان - احترام به آزادی عقیده افراد با احترام به عقیده افراد، فرق اساسی وجود دارد و ما بر فراز جهان ننشسته ایم و نمیتوانیم و نمی بایست داور آن باشیم ، زیرا که جهان احتیاجی به داور ندارد.
ما، هر یک ، گوشه ای از این روند تاریخی جهانی هستیم که به نظر من از آغاز تا کنون برای آزادی و برابری انسانها در جریان بوده و من به خرافاتی که با آنها در حال جنگ هستم و زجر انسانها را در چنگال آن دیده ام ، احترام نمیگذارم.
من به هیچ خرافه ای و هیچ نا حقی وناصحیحی احترام نمی گذارم زیرا که :
n انسان ،در اسلام ، بی حقوق و بی حرمت است .
n انسان ، در اسلام ، یک کالا بیش نیست .
n انسان ، در اسلام ، یک برده است و زن مورد تحقیر قرار گرفته است .
n کودک در اسلام در ردیف احشام قرار دارد.
n عقیده آزاد در اسلام ، جرم تلقی میشود و مستوجب عقوبت است .
n زیرا که کارخانه اسلام بر اساس [ بودن تولد انسان ] تاسیس شده است .
n زیرا که رابطه آزاد و اجتاعی انسانها و رابطه آزاد جنسی انسانها ، بدون جواز و بدون داغ مذهب ، بر مرتکبینش ، گناه کبیره است و با بودن این رابطه آزاد انسانها ، اسلام به شکل اساسی ، دچار تزلزلی، فاحش می شود و از بین میرود که حقیقتا جای بسی تامل دارد و جای بسی خوشحالی میباشد که این سناریوی جعلی به چه ژرفایی پوسیده وشکننده واز بین رفتنی است.
n این دین مرگ و عبودیت است و همه ادیان چنین بوده اند.
بیشتر ادیان را بشریت آزاداندیش و آزادیخواه در طول صدها سال در قفس کرده است اما :
این یکی را نگرفتند و مهار نکردند ، چرخ میزند و نکبت می آفریند.
کفر – لغت بازدارنده دیگری است برای آزادی اندیشه ، و کلیه حقایق بزرگ جهان در ابتدا کفر محسوب شدند ، زمانی که بشر جای حقیقی قرار گرفتن کره زمین و ماه را ، همانگونه که امروز هست به اثبات رساند که پایه علم نوین فیزیک قرار گرفت ، کلیسا به خود لرزید و دانشمندان را سر بریدند.
در پانزده قرنی که دستگاه قانونی دین [ البته غیر قانونی ] بر سر کار بوده است چه ثمره ای داشته است ؟ :
n کم وبیش در همه جا تکبر و تفرعن دستگاه روحانیت ، جهل و بردگی و کوردلی انسانها و خرافات و انتقامجویی و تعقیب و آزار مردم ، اجتماعات و انسانها را تهدید نموده است.
n روحانی نسبت به برهنگی و رابطه طبیعی دو جنس حساسیت دارد ، اما از کنار فقر و فلاکت به راحتی میگزرد ، زیرا که توانایی در جهت بهینه نمودن زندگی انسانها را ندارد و هرچه دارد در جهت فقر و بدبختی و عقب ماندگی انسانها عرضه می کند.
n تعابیر مذهبی که زن مسلمان را وادار به پوشش حجاب در کشورهای سکولار می نمایید، جایی که برابری قانونی زن و مرد و حقوق زنان به رسمیت شناخته شده است ، ذهنیتی را به نمایش میگذارد که فقط خواهان حجاب زنان نیست بلکه: می خواهد جامعه و زندگی را به ا نقیاد دراورد و پرده حجاب را بر چشم بصیرت و خرد بیاندازد.
من علیه این می نویسم .
زیرا که اگر زنان بخواهند [ زیرا که محق این هستند و باید بخواهند ] در جایگاه اصلی خود به عنوان انسانی کاملا برابر از نظر حقوقی با مرد ، قرار بگیرند می بایست که خارج از چهار چوب دینی و قوانین شریعت ، زندگی نمایند.
n تحقیر و اهانت نمودن به یک انسان /- جنس زن - / و ملاک عمل قرار گرفتن جنس مرد در قوانین شریعت ، جز توهین به شعور انسانی ، ماهیت دیگری را در بر ندارد.
n یکی دیگر از خرافات فکری ئیدئولوژیک شریعت اسلام ، این است که : بکارت جزو فضائل است ، اصلی ترین رکن وجودی این نام و حباب ، همین تفکر و نگرش وحشی صفت به یک انسان /- جنس زن - / می باشد، که باعث شرم بشریت است و حقیقتا ، آدمی ، زمانی که با این افکار پوسیده و ضد انسانی مواجه میشود از انسان بودن خود خجالت میکشد ، چه بسی که مردانشان به اینگونه بودن هم افتخار مینمایند ، و زمانی که مورد سوال قرارشان میدهی که اگر شما مردان ، به عنوان - / جنس زن - / متولد میشدید ؟ آیا تمامی این تحقیر ها و بی حقوقی را می پذیرفتید و اینک که از جنس مرد میباشید ایا نمیتوانید انسانگونه تفکر و اندیشه نمایید ؟ در پاسخ انگشت حیرت و تعجب به دهان میگیرند و توان پاسخ گفتن ندارند و جواب می دهند که : حالا که مرد هستیم !!! – این پاسخ یعنی عدم دارا بودن شعور انسانی و رشد فکری وعدم شناخت انسان بودن، بر اساس تعالیم ریشه ای مذهبی اسلام .در واقع ، خود، نمی فهمند که تمام این اهانت ها و حقارت های صورت پذرفته شده توسط قوانین شریعت که سنگ آن را به سینه میزنند و از مردسالاری تشیع دفاع مینمایند در اصل جنس /- مرد -/ را تحقیر نموده است و شعور انسانی آن را زیر سؤال برده است .
من علیه تمامی اینها می نویسم .
n مرگ و زندگی در دستان خدای اسلام می باشد.
n من نمیتوانم باور داشته باشم که بعداز مرگ ، انسان ، ورای جسم مادیش زنده بماند، هرچند که افکار و اندیشه- - های ناتوان ، به دلیل ترس و جهل ، چنین افکاری را با خود حمل می نمایند.
n ترس ، پدر جهل و مادر دین است و بی جهت نیست که ایندو دست در دست هم در طول تاریخ پیش رفته اند.سؤالات بسیاری با ابداع این سناریوی جعلی 1400 ساله وجود دارد که : ساختگی بودن آن را به نمایش میگذارد و خط بطلان بر آن میکشد و از آن جمله :
n انسانهایی که بر اساس - تولد آزاد – متولد میشوند و بدون دارا بودن مشخصه مذهبی ، در کره خاکی زندگی مینمایند و زمانی که زندگی سرشار از انسانیت و خدمت به بشریتشان را در کارنامه زیست محیطی خود به ثبت میرسانند، که : ( این حقایق مطلق و وجود این انسانها را می بینیم و ملاحضه مینماییم که نمونه های بسیاری وجود دارند) که حتی بدون اینکه به اندازه ذره ناچیزی ، تابعی از این جهالات و خرافات فکری باشند و حتی آنها را بشناسند، انسانی بودن را در دستورکار زندگی خود قرار داده اند، انسانی زندگی نموده اند و پیام انسان بودن و انسانی زندگی کردن را به جامعه بشریت ارزانی داشتند، خدای مورد ادعای این سناریوی جعلی ، پس از مرگ چه برخوردی با این انسانها خواهد نمود ؟
n 1 – آیا بر اساس عدم دارا بودن مذهب و دین ، مورد کیفر قرار خواهند گرفت ؟ که اگر اینگونه میباشد که : وجودعدالت نزد خدای مورد ادعای این سناریو از بین میرود و نفی میشود زیرا که بر اساس قوانین این سناریو وادیانی به مانند یهودیت و مسیحیت و ... تعلقه مذهبی بر اساس تولد از پدر و مادر مسلمان – مسیحی – یهودی ، ایجاد میشود وشکل میگیرد ، در حالی که انسانها بر اساس تولد آزاد متولد میشوند و این پدیده وجود دارد و بدون داغ و ننگ مذهب ، بسیار انسانی و مثبت زندگی مینمایند و هیچ قصوری و هیچ نوع جرمی ( بر اساس قوانین ارائه داده شده ادیان)هم متوجه این انسانها نیست ، زیرا که آزاد و بدون اختیار متولد میشوند، و اینجاست که می بینیم هیچ جایی برای مجازات و کیفر وجود ندارد که مدعی آن میباشند.
n 2 – آیا بر اساس انسانی زیستن این انسانها ، خدای این سناریو ، از کیفر ، صرف نظرمینماید؟ که اگر اینگونه است که : مجددا ،1- هم عدالتش خدشه دار میگردد زیرا که اگر بر اساس انسانی زیستن ، رسیدگی مینماید وکیفر و یا پاداش میدهد ، در خصوص ، نوع رسیدگی به وضیت انسانها در جهت کیفر و یا پاداش ،نسبت به گروه انسانهایی که با تعلقه مذهبی زندگی نمودند ، دچار تبیض میشود و ظلم روا میدارد.2- و هم اینکه با اینگونه رسیدگی نمودن عدم احتیاج انسان به مذهب و اعتقاد به وجود خدا از بین میرود ، پس چه احتیاجی وجود دارد که انسانها با دارا بودن مذهب زندگی نمایند ( گروه انسانهای مذهب دار ). این سناریوی جعلی در کار خود مانده است و بوی تعفن آن باعث بر هم خوردن حال انسان و انسانیت میشود.
n ای آقای خدا – ای تورات – ای انجیل – ای قران – ای مسلمان – ای یهودی – ای مسیحی و ای انسان آزاد لطفا پاسخ دهید.
n من نمیتوانم خدایی را تصور نمایم که مخلوقات خود را جزا و یا پاداش میدهد که اهدافش طبق مقاصد ما انسانها شکل گرفته است ، خدایی که به طور خلاصه، انعکاسی از ضعف و ناتوانایی های ما انسانها میباشد.
n خدایی که تعریفش می نمایند از هیچ به وجود آمده است و با این تعریف ، مولد و ایجادگر هم می باشد.هیچ پدیده ای نمی تواند از هیچ به وجود آمده باشد ، بلکه بر اساس عدم توانایی علمی و منطقی در جهت اثبات ادعایشان ، اینگونه توجیه مینمایند.
ماتریالیست ماده بر اساس ضدیت با وجود خدا مطرح نیست و هیچ دشمنی با وی ندارد بلکه بر اساس علمی بودنش و صحیح بودن آن ، مطرح می باشد و اینکه ماده نمیتواند محاسبه گر باشد با تعریف علمی ماده در تضاد است زیرا که این ماده است که بر اساس اجزا ساختاری خود ، حرکت زا و ایجادگر است و محاسبه ، پیامد آن میباشد.
n فلسفه وجودی غیر قابل فهم .
اگر شخصی ، انسانی را به هر دلیلی [ که میتواند از زوایای مختلف قابل به بررسی باشد ] به قتل برساند ، قاتل محسوب میشود و اگر میلیونها انسان را از بین ببرد فاتح محسوب میشود واگر همه را از بین ببرد ،خداست .
حقیقتا با این فلسفه فکری ، اسلام و خدای آن ، آنچنان در کار خو دشان مانده اند که نمیتوانند فلسفه وجودی خود را پاسخ گو باشند ، چه برسد به اینکه جوابگوی خواسته های به حق انسانها باشند. عجب دین برتری و عجب دسیسه فکر ی انسانفریبی ، توسط یکی از همین انسانهای همنوع، اختراع و ابداع گردید!!!!!!! کسی که برای اولین بار ئیده از طرف خدا آمده ام را مطرح نمود ، انسان بسیار جاهلی بود و در مفهومی ، بسیار هوشمند زمانه خود بود. معلوم نیست که : دراین سناریوی جعلی ، خدا اشتباه لپی بشر بوده است و یا بشر اشتباه لپی خدا؟ و در پاسخ به این سوال ، تنها عذر خدا این است که وجود نداشته باشد.
این برای بشریت مجهول ، ضرورتی به شمار میرفت که خدا را اختراع نماید ، و اگر خدا در روی زمین زندگی می –
- نمود ، انسا نها ، پنجره ابعادش و زندگی وی را خُرد می نمودند.
صریح و بی پروا سخن بگوییم ، من ، مسلمان نیستم .
من ، هیچوقت جرم ارتداد را نپذیرفتم ، چون هیچگاه بعنوان یک انسان در طول زندگی ام هیچ نوع اعتقاد دینی را به رسمیت نشناختم و اعلام نکردم و از این رو کسی نمیتواند نسبت به عقیده ای که هیچوقت نداشته است ، مرتد شود و به خاطر آن مجازات گردد و من، ارتداد را نمی شناسم و نکته اصلی و جالب همین جاست که عقیده داشته باشی یا نداشته باشی [ میبایست که داشته باشی و جاده یک طرفه می باشد ] چون اسلام همین است و همینگونه عمل می نمایید.
بسیاری از مسلمانان که مورد احترام میباشند ، از این مسئله که به محض تولد به اسلام تعلق می یابند و اگر تصمیم گرفتند که آن را بر نگزینند ، مرگ در انتظارشان می باشد وحشت می نمایند. آیا این تسلسل نیست ؟ آیا این راه کاذب در جهت حفظ این سناریوی جعلی نیست ؟ پاسخ به این سؤالات ، بسیار روشن است و در تسلسل آن نهفته است زیرا که راهی برای آن وجود ندارد که به حیات خود ادامه دهد.
n توجیه خرافاتی دیگری هم وجود دارد و آن اینکه : همه به وجود خد احتیاج دارند.
پولدارها برای حفظ ثروت خود و فقرا برای تحمل محرومیت ها – بنابراین، خدا وجود دارد.
از این تأسف بارتر دیگر چیزی نیست که این انسانها و این پولدارها به سفر حج میروند و در راه چرخیدن به دور مکانی ، انفاق مینمایند تا در این دنیا دارایی آنها حفظ شود و انجام فریضه نموده باشند و در آن دنیا هم از نزدیکان خدا محسوب شوند ، از قرار معلوم خدایشان، خانه اش را به اجاره داده است و همزمان با این پدیده سرمایه داران هم ، تناژ کشتی گندم را در دریاها غرق مینمایند تا نرخ بازار جهانی را در کنترل خود داشته باشند تا سود بیشتری را بتوانند حاصل نمایند و کودکان در اقصی نقاط دنیا بر اثر عدم تغذیه ، جان بسپارند.
این کودکان و انسانها میبایست به خدا اعتقاد داشته باشند تا تغذیه نمایند و زنده بمانند و این پولدارها ی موجود هم می بایست به خدا اعتقاد داشته باشند تا بتوانند نرخ بازار جهانی را در اختیار بگیرند و با ادای فرائضی همچون حج – خمس – ذکات – نماز – روزه – و اعتقاد به شریعت و روز رستاخیز و امامت و ولایت ، تحت لوای مسلمان بودن حمایت شوند و ارزش گذاری گردند. عجب!!!!!!!!!!
با علم بر اینکه پاسخی وجود ندارد اما خوشحال میشوم – اگر استدلالی را بشنوم.