۲۸ بهمن ۱۳۸۳

محرومیت از داشتن دمکراسی


12:37 گرينويچ - چهارشنبه 16 فوريه 2005
کلينتون: ما ايران را از داشتن دمکراسی محروم کرديم
بيل کلينتون، رئيس جمهور سابق آمريکا، اخيرا در حاشيه اجلاس مجمع جهانی اقتصاد که در ناحيه ای برفگير
در کشور سوئيس به نام 'داووس' برگزار شد، با چارلز رز، خبرنگار مجله آمريکايی
Executive Intelligence Review
مصاحبه کرد و از ديدگاه های خود درباره مسايل مختلف بين المللی و از جمله ايران سخن گفت. ايران و آمريکا اگرچه از زمان روی کار آمدن جورج بوش رفته رفته چنان رو در روی يکديگر قرار گرفتند که برخی ناظران بين المللی با نگرانی از احتمال وقوع درگيری نظامی بين دو کشور خبر می دهند، اما در دوران بيل کلينتون آنقدر به هم نزديک شده بودند که ديگر سردادن شعار 'مرگ بر آمريکا' در مراسم مختلف در ايران می رفت که به فراموشی سپرده شود. آن روزها هفته ای نبود که مقام های دو طرف مستقيم يا غير مستقيم از طريق واسطه هايی مثل شبکه "سی ان ان" پيامهايی پر از مهر به يکديگر نفرستند و عظمت های "مردمی" يکديگر را نستايند. ما پس از ايران به آغوش صدام افتاديم اگرچه آن روزها گذشته و بار ديگر شعار معروف 'مرگ بر آمريکا' ايران را فراگرفته و در آمريکا نيز سخنرانان دولتی، ايران را 'حامی تروريسم' معرفی می کنند و بحران روبه اوج گيری است، اما از قرار معلوم آقای کلينتون همچنان به ادبيات سياسی که دولت او در مورد ايران به کار گرفت پايبند است. بيل کلينتون در اين مصاحبه پس از ارائه توصيفی درباره اوضاع جهانی، وقتی به ايران رسيد گفت: "ايران موردی کاملا متفاوت دارد. داستان اندوهبار اين کشور در واقع از دهه ۱۹۵۰ آغاز شد که آمريکا، دولت دکتر مصدق را که براساس دمکراسی پارلمانی توسط مردم ايران برگزيده شده بود سرنگون کرد و شاه (محمدرضا پهلوی) را به ايران باز گرداند. شاه نيز توسط آيت الله خمينی سرنگون گرديد و در نتيجه ما به آغوش صدام حسين افتاديم. اکثر اعمال فجيع صدام حسين در دهه ۱۹۸۰ با آگاهی و حمايت کامل آمريکا صورت گرفت. ما ايران را از دمکراسی پارلمانی در دهه ۱۹۵۰ محروم ساختيم." وی افزود: "حداقل اين اعتقاد من است. من ميدانم که گفتن اين موضوع از جانب يک آمريکائی پسنديده نيست اما من هنگاميکه محمد خاتمی به رياست جمهوری برگزيده شد در اين مورد عذرخواهی کردم و علنا اذعان داشتم که آمريکا باعث سقوط دکتر مصدق شد اين واقعيت است و از بابت آن پوزش طلبيدم." با ترجيح راه حل نظامی بر ديپلماسی موافق نيستم رئيس جمهور پيشين آمريکا به طور ضمنی اشاره می کند که تلاشهای دولت وی برای عادی سازی روابط با ايران ناکام گذاشته شده و می افزايد: "من اميدوارم که ما بتوانيم با ايران به نوعی دوباره رابطه برقرار سازيم. به تصور من ابتکار عمل اروپائی ها برای پايان دادن به بحران برنامه هسته ای ايران در اصل کار درستی است." البته آقای کلينتون به طور کلی منکر کارايی احتمالی شيوه ای که جورج بوش در پيش گرفته نيز نشده و می گويد: "من فکر ميکنم که پرزيدنت بوش با حفظ گزينه اقدام نظامی در مقابل ايران -بدون آنکه بر آن اصرار ورزد- روش درستی اتخاذ کرده است من با آنچه ترجيح راه حل نظامی بر راه حل ديپلماتيک به نظر ميرسد موافق نيستم." آقای کلينتون سپس روند چند انتخابات اخير ايران را بررسی می کند که البته ظاهرا بررسی چندان دقيقی نيست. وی می گويد: "ايران تنها کشوری در جهان است که از زمان انتخابات رياست جمهوری که در آن محمد خاتمی به پيروزی رسيد تاکنون شاهد برگزاری شش انتخابات ديگر بوده است: دو انتخابات رياست جمهوری، دو انتخابات پارلمانی و دو انتخابات شوراهای شهر. در هريک از اين انتخابات کسانی که سياستهايشان برای من آشناتر است موفق به ربودن دوسوم يا ۷۰ در صد از آراء مردم شده اند." حمله احتمالی آمريکا يا اسرائيل به ايران چارلز رز از آقای کلينتون می پرسد آيا اينها (منتخبين) همان کسانی هستند که قدرت را بدست دارند؛ که بيل کلينتون توضيح می دهد "مشکل در اينجاست. طبق قانون اساسی، دستگاه رهبری که در راس آن آيت الله خامنه ای قرار دارد قدرت تخصيص بودجه به فعاليت های اطلاعاتی و تروريسم را دارد." به گفته او، "دستگاه رهبری ميتواند مانع از تصويب قوانين شود و نامزدهای انتخاباتی را خذف کند. به عبارت ديگر، آنهائی که تنها آراء سی در صد مردم را دارند، می توانند مانع از کار کسانی شوند که با آراء ۷۰ در صد از مردم انتخاب شده اند و رئيس جمهور درميان اين دو قرار گرفته که باعث شده مردم روز به روز بيشتر از وی دلسرد و سرخورده شوند. اما مهمترين سوالی که در حال حاضر مطرح است، اينست که در صورت حمله نظامی، کسانی که دو سوم آراء را بدست آورده اند چه واکنشی نشان خواهند داد." بيل کلينتون در پاسخ به اين سوال خبرنگار که پرسيده حدس شما چيست؟ می گويد: "بستگی به اقدام نظامی دارد همه از حمله اسرائيل به تاسيسا ت هسته ای عراق درسال ۱۹۸۱ صحبت به ميان مياورند که به نظر من در واقع اقدام بدی نبود زيرا صدام حسين را از توسعه سلاحهای هسته ای برای ساليان دراز باز داشت. اما اين موضوع برای من روشن نيست که با ايران چه بايد کرد. ما با کشوری مثل عراق روبرو نيستيم. ما به عراق حمله کرديم چون ميدانستيم که قادر به صدمه زدن به همسايگان خود و آمريکا نيست، ايران سه برابر بزرگتر از عراق است. از اينرو من فکر ميکنم که ميتوان يک راه حل سياسی پيدا کرد." چارلز رز سپس از آقای کلينتون می پرسد اگر اسرائيل خواست دست به چنين اقدامی بزند واکنش آمريکا چه خواهد بود؟ بيل کلينتون به سادگی می گويد: "نبايد گذاشت دست به چنين کاری بزند." ايران هسته ای آقای کلينتون می افزايد: "بايد اول حداکثر تلاشهای ديپلماتيک را به عمل آورد. نگرانی واقعی ما از بابت ايران همان نگرانی است که در آغاز از بابت برنامه هسته ای پاکستان داشتيم. يعنی اينکه اگر آن گروهی که نماينده يک سوم از مردم ايرانند و رهبری را به عهده دارند تصميم به خارج کردن مواد هسته ای از ايران بگيرند و آن را در اختيارتروريستها قرار دهند چه خواهد شد؟" چارلز رز: اما سوالی که در حال حاضر برای آمريکا و کشورهای ديگر مطرح می باشد اينست که اگر آنگونه که ايرانيان می گويند، به ساخت سلاح هسته ای نزديک شده اند و مذاکرات با اين کشور به نتيجه نرسد، چه خواهد شد؟ منظورم اينست که رئيس جمهور آمريکا چه خواهد کرد؟ بيل کلينتون برای گريز از پاسخ دادن اين سوال دشوار، جواب ساده ای ارائه می دهد و آن اينکه: "من چهار سال است اطلاعاتی ندارم." خبرنگار البته او را رها نمی کند و می پرسد منظور چه نوع اطلاعاتی است؟ که آقای کلينتون در توضيح می گويد: "من نميدانم که آيا هدف را (احتمالا تاسيسات اتمی) می توان با يک يا دو بمب در ايران از بين برد، بدون آنکه به مردم غير نظامی تلفات جانی وارد آيد يا اصلا می توان چنين اقدامی را درنظر گرفت. من نمی دانم و نمی گويم چنين راهی در پيش پای ما قرار گرفته است." تمام درها به روی دموکراسی در ايران بسته نيست آقای کلينتون اين گفته چارلز رز را که اکثرا معتقدند چنين اقدامی (حمله نظامی) در مورد ايران بسيار مشکلتر خواهد بود، تاييد می کند و می گويد: "آنها حريف سرسخت تری هستند. از آن گذشته، معلوم نيست که بريتانيا، آلمان، فرانسه و ديگر دوستان ما نتوانند از تلاشهای خود نتيجه بگيرند. بايد راهی برای انجام معامله با ايران وجود داشته باشد. ميدانيد که رهبران ايران تمام درها را به روی دمکراسی نبسته اند. به نظر من بايد تا جای ممکن از ديپلماسی استفاده کرد." خبرنگار می پرسد: آيا ديپلماسی به معنای دادن امتيازاتی به ايران است؟ منظور چيست؟ آيا به ايران گفته می شود که تحريم اقتصادی يا هرگونه تحريم ديگر عليه اين اين کشور به ا جراء گذاشته نخواهد شد و امکانات تجارت جهانی در اختيارش قرار خواهد گرفت؟ بيل کلينتون در پاسخ می گويد: "بله همه اينها و جزئيات بيشتر ديگر. بريتانيا فرانسه و آلمان برنامه های تجاری قابل توجهی را در اين مورد در نظر گرفته بودند که ايران از انجام آن خودداری کرد و همه چيز دوباره به همان وضع سابق برگشت. تصميم ايران به داشتن سلاح هسته ای، باز می گردد به تعبير اين کشور از عظمت ملی اما هرگز نبايد تصور استفاده از آن را بخود راه دهد زيرا در آتش آن خواهد سوخت. به اين دليل بود که در دوران جنگ سرد، اين سلاحها بکار گرفته نشد." البته اين سخنان آقای کلينتون به معنی پذيرش مسلح شدن ايران به سلاح های هسته ای از ديد وی نيست زيرا بلافاصله تاکيد می کند که "ما به هيچوجه حاضر به قبول برخورداری ايران از چنين سلاحهايی نخواهيم بود حتی اگر هرگز قصد استفاده از آن رانداشته باشد. اول به اين دليل که اوضاع خاورميانه را تحت تاثير قرار خواهد داد و ديگر اينکه هرچه بر تعداد کشورهای دارای سلاحهای هسته ای افزوده شود، دسترسی به مواد هسته ای در جهان بيشتر خواهد شد. يکی از مسائلی که بعد از حملات يازدهم سپتامبر به آن توجه نشد، لزوم محدود ساختن مواد شيمييايی، ميکروبی و هسته ای بود که باعث شد ما اکنون با موقعيت کنونی روبرو شويم! و من راه حل ساده ای برای آن ندارم

۲۱ بهمن ۱۳۸۳

دور ساختن ايران ازحقوق بشر



15:41 گرينويچ - چهارشنبه 09 فوريه 2005
مطمئنترين راه برای دور ساختن ايران ازحقوق بشر
شيرين عبادی، برنده ايرانی جايزه صلح نوبل همراه با هادی قائمی، پژوهشگر حقوق بشر که در آمريکا فعاليت می کند مقاله ای برای روزنامه آمريکايی نيويورک تايمز نوشته و در آن حمله به ايران را نقض حقوق بشر دانسته اند. در اين مقاله به اظهارات اخير دولتمردان آمريکايی عليه ايران و طرح احتمال حمله اسرائيل به تأسيسات اتمی ايران از سوی ديک چنی، معاون رئيس جمهور آمريکا اشاره شده و چنين حمله ای به ايران، "مصيبتی برای مدافعان حقوق بشر و فعالان مدنی" در اين کشور ارزيابی شده است. خانم عبادی و آقای قائمی در مقاله خود مواردی از آنچه نقض حقوق بشر در ايران را می دانند برشمرده و اذعان کرده اند که ايران از لحاظ رعايت حقوق بشر با معيارهای آرمانی فاصله زيادی دارد اما در عين حال تصريح کرده اند که مردم ايران حاضر نشده اند در مقابل نقض حقوق بشر در کشورشان ساکت بنشينند و گفتمان حقوق بشر در اين کشور برقرار است، هرچند هنوز در مراحل ابتدايی قرار دارد. به نوشته نويسندگان مقاله، فعالان مدنی در ايران، حقوق بشر را مؤثرترين چارچوب برای عملی کردن اصلاحات دموکراتيک و تکثرگرايی سياسی می دانند و اگر آمريکاييها بفهمند که تشکلهای مدافع حقوق بشر در ايران چقدر در کار خود مصمم و پرانرژی اند، به شگفت خواهند آمد. نويسندگان به عنوان شاهدی برای مدعای خود به واکنش گسترده فعالان مدنی و حقوق بشر به بازداشت بيش از بيست روزنامه نگار و وبلاگ نويس در پاييز گذشته در ايران اشاره کرده اند که به آزادی بازداشت شدگان انجاميد. شيرين عبادی و هادی قائمی نوشته اند که وجود نهادهای مستقل برای ايجاد و جا انداختن فرهنگ حقوق بشر در ايران ضروری است اما خطر حمله خارجی بهانه ای به دست عناصر حکومتی می دهد تا به ريشه کردن اين نهادها بپردازند و به رشد آنها پايان دهند و ناقضان حقوق بشر نيز از موقعيت استفاده خواهند کرد تا با زدن انگ "ستون پنجم دشمن" به منتقدان خود صدای آنها را خفه کنند. برای اين مدعا نيز، شرايط بسته سياسی ايران در زمان جنگ با عراق به عنوان شاهد آورده شده است. در مقاله اين دو فعال حقوق بشر، سياست دولت جورج بوش در تمرکز بر موضوع نقض حقوق بشر در ايران، محملی برای دنبال کردن اهداف راهبردی شمرده شده است، چراکه به باور آنان، آمريکا همواره نسبت به نقض حقوق بشر، بويژه حقوق زنان در برخی کشورهای خاورميانه ای همچون عربستان سعودی که متحد آمريکا هستند سکوت اختيار کرده است. نويسندگان مقاله معتقدند که رعايت حقوق بشر بايد از دل مردم و به عنوان فرايندی اصيل سرچشمه بگيرد و ارتش و زور خارجی نه تنها نمی تواند به رعايت حقوق بشر در ايران بينجامد، بلکه از حمايت مردم از حقوق بشر خواهد کاست و کشتار غيرنظاميان و تخريب مؤسسات و زيرساختهای کشور که در نتيجه جنگ رخ خواهد داد، به بحران و بی ثباتی می انجامد. به باور شيرين عبادی و هادی قائمی، حقوق بشر می تواند از نخستين قربانيان جنگ با ايران باشد و به جای آن، مؤثرترين راه برای ترويج حقوق بشر در اين کشور اين است که جامعه جهانی، نهادهای مستقل مدافع حقوق بشر در ايران را به رسميت بشناسد و بر پيوستن دولت ايران به پايبندی به پيمانهای بين المللی در زمينه حقوق بشر که عضو آنهاست پافشاری کند. واداشتن حکومت ايران به پايبندی به موازين بين المللی، در پايان مقاله، به عنوان عاليترين هدف برای جنبش دفاع از حقوق بشر تعيين شده است، هدفی که به باور نويسندگان، مطمئنترين راه برای دور از دسترس ساختن آن در ايران، مداخله ارتشهای خارجی است